برد مجازی داستان های مدرسه

 

اوایل مهر، وقتی شما برای گرفتن ابلاغ شروع بکار در مدرسه ای به آموزش و پرورش بروید، جالب ترین بخش آن اینست که یک ابلاغ مدرسه خوب را به شما بدهند، اگر مدرسه خوبی را به شما پیشنهاد دهند، شانس به شما روی آورده است. اگر مدرسه تجهیزات خوبی داشته باشد، و مدیرش خوش اخلاق باشد، با اقبال دیگری روبرو شده اید. اگر به یک روستا شما را هدایت کنند که از معلم حمایت کنند و با فرهنگ مدرسه و آموزش آشنا باشند با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مدرسه ایده آل باید از موانع متعددی بگذرید.

 


روزی برای بازدید از مدرسه چندپایه شهید کریمی آقچه قلعه عازم شدم، در جاده به یک تابلویی بر خوردم که کنار خیابان روی تخته سنگی نوشته شده بود، مدرسه زندگی! کمی جلوتر رفتم تابلوی دیگری از چوب  که به زیبایی طراحی شده بود، نوشته بودند مدرسه شاد! وقتی داخل محوطه مدرسه شدم با تابلوی دیگری مواجه شدم بنام مدرسه شهید کریمی. واقعا شادی و نشاط از نمای فیزیکی و محوطه آن قابل مشاهده بود و چنین تصوری از یک مدرسه روستایی در ذهنم نبود ولی این اتفاق واقعی بود چرا که زیباییهای آن منحصر به این چند چیز نبود. استفاده از لاستیکهای اسقاطی خودروها بعنوان دیوار محوطه مدرسه، گلدانهای تعبیه شده در ورودی سالن، لاستیکی که با آن تاب زیبایی طراحی و نصب شده بود و بچه ها مشغول بازی بودند، لاستیک دیگری بصورت الاکلنگ نصب شده بود، دور نهال های کاشته شده در حیاط با لاستیک های رنگی احاطه شده بود. از چوب و قرقره های کابل برق بعنوان میز کار و گلدانی دیگر بهره گرفته بودند، حوضچه کوچکی در وسط سالن با گلدانهای زیبا دور آن  بر روی لاستیک بزرگ با عاج های برجسته طراحی شده بود، میز کار عملی و آزمایش با چوب، میز غذاخوری، قفسه مواد غذایی، لوازم آشپزی، لوازم هنری و نقاشی، ابزار فنی و خیلی چیزهای دیگر که درداخل کلاس بصورت کودکانه و شاد نصب شده بود که یادگیری و آموختن را چند برابر لذت بخش تر میکرد. اینجا بود که به یاد مطالبی افتادم که در مجله ای مدارس فنلاند را چنین توصیف کرده بودند، در واقع من عینا آنرا امروز تجربه کردم  چون علاوه بر این نکات جالب و دیدنی و شاد نوع آموزش نیز تا حدودی متفاوت تر از سایر مدارسی بود که بازدید داشتم چون بچه ها با حفظیات سر و کار نداشتن بلکه آنچه را که آموخته و تجربه کرده بودن را به زبان خود می گفتند. ترس و اضطراب در نگاه های آنها نبود. بیشتر بازی میکردن تا اسیر زنگهای کلیشه ای درس ها بشوند. و این معلم بود که در لابلای بازی ها درس را تزریق میکرد و تسهیلگر بود و همه ی این موارد و از قبل طراحی کرده بود. خلاصه وقتی در یک محوطه روستایی با چنین مدرسه با نشاط، با دانش آموزانی شاد و فعال مواجه شدم، با خودم اندیشیدم که چرا نباید اکثر مدارس مان اینگونه باشد! وقتی وارد کلاس شدم با معلمی آراسته و خوش اخلاق روبرو شدم که بعد از خوش آمد گویی گفت پیش از هر کاری چای میل دارید یا دم نوش گیاهی و سنتی؟ گفتم با یک دم نوش موافقم. معلم پرسید بازدید خود را از کلاس و درس شروع می کنید یا با فعالیتها و کارهای هنری بچه ها میخواهید آشنا شوید؟ از او پرسیدم چند سال است که بدین شیوه کار می کنید پاسخ داد : دو سال. پرسیدم چند سال است که کار میکنید؟ گفت :۲۷سال 
پرسیدم چند سال اول را چگونه کار میکردید؟ گفت:قبلا در سمت راهنمای تعلیماتی به مدارس زیادی سر میزدم راهنمایی های لازم را میکردم ولی برخی معلمان از زمین و زمان انتقاد میکردند‌.
روزی مطالبی از "وین دایر" را داشتم مطالعه میکردم که مضمون حرفش این بود که مانند مرغابی ها غرغر نکنید و چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن در نظارت هایم دوباره به این موارد زیاد اشاره میکردم ولی گویا موانعی باز جلوی راه معلمان در مدارس بود که شاید نمی توانستند به آن نقطه مطلوب که مد نظر من بود برسند، تا اینکه بعد از سالها خدمت، تصمیم گرفتم که خود مستقیما وارد عمل شده و روستایی را انتخاب کردم که هیچ امکاناتی نداشت و میخواستم مثل عقاب در تمام ابعاد کاری ام اوج بگیرم و این شد که تمام ایده های خلاقانه ای که در ذهنم داشتم و به تمام همکارانم انتقال میدادم ولی به نحوی خود را متقاعد میکردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند! و خود به تنهایی دراین مدرسه عملی نمودم. از خود هزینه کردم شبها و روزها در آنجا کار کردم و‌ هر موقع دانش آموزان در ایام تابستان نیز مدرسه را باز می دیدند با اشتیاق و دوان دوان می آمدند تا در کارها مشارکت داشته باشند که خوشبختانه نتیجه هم داد. و در تدریس هایم نگرش مهارت آموزی داشتم مثل رنگ کردن در و دیوار توسط خود دانش آموزان، کاشتن گل توسط خود دانش آموزان و پرورش آن ها و رسیدگی به آن ها، آموزش در دامان طبیعت و....

📍چه زیباست مثبت اندیشیدن، از خود شروع کردن، و به زیبایی و لذت رسیدن و بر باورهای خود اعتقاد داشتن!

 

 

گزارش ابوالفضل مقیم بیگی راهبر آموزشی_تربیتی شهرستان آوج از این مدرسه

Mahsa Montajabiha

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی